با تشخیص تأثیر بالقوه مثبت والدین کودکان با ناتوانی یادگیری در زمان کودکان، متخصصان تا حد امکان والدین را در فرایند درمان شرکت می­ دهند. این عقیده که متخصصان خودشان را به عنوان تنها منبع تخصص و والدین را به عنوان دریافت کننده تخصص می­دانستند، دوام زیادی نداشت. امروزه بسیاری از متخصصان از الگوهای درمانی خانواده محور حمایت ‌می‌کنند. الگوهای درمانی خانواده محور مبتنی بر این دیدگاه هستند که با خانواده ­ها با عزت و احترام، به صورت اختصاصی، انعطاف­پذیر و با روش­های مؤثر رفتار شود (هالاهان و همکاران، ۲۰۰۵؛ ترجمه علیزاده و همکاران،۱۳۹۰).

 

اگرچه خانواده­های زیادی اذعان ‌می‌کنند که حضور کودک با ناتوانی­ یادگیری می ­تواند باعث سازگاری بهتر آن­ها شود و به صمیمیت خانواده بیافزاید اما ‌می‌توان گفت که حضور کودکی با ناتوانی یادگیری در هر خانواده­ای ساختار خانواده را تحت تأثیر قرار می­دهد و باعث به وجود آمدن مشکلاتی در آن خانواده می­ شود (کاندلر[۲۴]، ۱۹۹۰).

 

۲-۱-۶- مسائل و چالش­های مادران کودکان با ناتوانی­ های تحولی

 

وجود نوزادی با ناتوانی، مستلزم توجه طولانی مدت برای تغذیه، امور درمانی و مراقبت­های عمومی است که نقش تعیین کننده در زندگی کودک دارد. از این لحاظ وظیفه مادر که برقراری تعادل بین نقش مادر و همسر است، دچار آسیب می­ شود. پس از مدتی احساس خستگی می ­تواند تأثیر قابل ملاحظه­ای بر کیفیت رابطه زوجین داشته باشد. نگرانی والدین از آینده کودک با ناتوانی­­رشدی، ممکن است آنقدر شدت یابد که مانع از توجه منطقی و اصولی به وضعیت فعلی کودک و نیازهای او شود. این نگرانی شدید معمولاً نیروی والدین را هدر می­دهد و گاه سبب می­ شود که آنان نتوانند وظایف ضروری و مورد نیاز زندگی مشترک را برآورده سازند. اگر مشکل­های دیگری نیز وجود داشته باشد، این مشکلات تشدید خواهد شد و سبب سست شدن بنیاد و یکپارچگی خانواده می­ شود (سیف­نراقی و نادری، ۱۳۸۱).

 

پژوهش­های انجام شده در این زمینه نشان داده ­اند که مادران کودکان با ناتوانی­ های تحولی به شدت تحت فشار روانی و استرس قرار داشته و سطح افسردگی و اضطراب و همچنین سلامت عمومی و احساس تنهایی در آن­ها نسبت به مادران فاقد کودکان با نیازهای ویژه بالاتر است.

 

ازجمله پژهش موسوی­خطاط (۱۳۹۰) ‌در مورد ویژگی­های شناختی، روانی و اجتماعی والدین کودکان بیش از یک فرزند با نیازهای ویژه نشان داد سلامت مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه در چهار بعد جسمانی، اضطراب، عامل اجتماعی و افسردگی از مادران کودکان عادی پایین­تر است. در همین رابطه ‌بنابرین‏، مادران به علت زمان کمی که به خود اختصاص می­ دهند آسیب­پذیرتر می­شوند.

 

از سوی دیگر افسردگی مادران کودکان با نیازهای ویژه بیشتر از سایرین است و باعث ناکارآمد شدن تعامل­های مادر-کودک و کاهش رشد کلامی می­گردد (پترسون و آلبرز[۲۵]، ۲۰۰۱).

 

در ارتباط با افسردگی در بین والدین کودکان با کم­توانی­ذهنی نیز مطالعه­ ای در امارات­ متحده عربی توسط خمیس (۲۰۰۷) انجام گرفت. در مطالعه­ ای که مک­کانکی[۲۶](۲۰۰۶) که ‌در مورد مادران کودکان سندرم داون انجام داد ‌به این نتیجه رسید که مادران این کودکان در معرض خطر بالای فشار روانی، سلامتی ضعیف­تر و روابط خانوادگی ضعیف شده قرار دارند.

 

مادران کودکان با کم­توانی­ذهنی دچار اختلالات روانی و احساسات منفی همچون احساس گناه و افسردگی بیشتری شده و تمایل به طرد کودک دارند (چاوشی، ۱۳۶۷).

 

همچنین ون­ریپر[۲۷] (۲۰۰۸) در مطالعه­ ای بر روی ۵۵ خانواده دارای کودک با کم­توانی­ذهنی ‌به این نتیجه رسید که والدین این کودکان در تمام زمینه­ ها، نسبت به گروه کنترل عوامل تنش­زای بیشتری را تجربه ‌می‌کنند.

 

۲-۲-پیشینه پژوهش

 

۲-۲-۱ پیشینه داخلی

 

علاقبند و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی از نوع شبه­آزمایشی، نشان دادند که اثر مقابله درمانگری بر سلامت عمومی مادران دارای فرزند کم ­توان­ذهنی ژنتیکی و غیرژنتیکی یکسان است و سلامت عمومی مادران هر دو گروه را افزایش می­دهد، علائم جسمی و افسردگی مادران را کاهش می­دهد و خواب و کارکرد اجتماعی آن ها را بهبود می­بخشد.

 

موللی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهشی توصیفی­تحلیلی روی ۸۸ مادر(۴۴ مادر کودک کم­شنوا و ۴۴ مادر کودک شنوا) تهرانی که به صورت خوشه­ای انتخاب شدند، نشان دادند که سلامت عمومی مادران کودکان کم­شنوا پایین­تر از مادران کودکان شنواست. همچنین میانگین امتیازهای علائم اضطراب، علائم افسردگی، علائم جسمانی و کارکرد اجتماعی مادران کودکان کم­شنوا بالاتر از مادران کودکان شنواست.

 

اکرمی، هداوند­خانی و داودی (۱۳۹۱) در پژوهشی مورد –شاهدی ۸۰ نفر از خواهران و برادران دانش‌آموزان با کم ­توان­ذهنی و ۸۳ نفر از خواهر و برادران دانش ­آموزان عادی با بهره گرفتن از روش نمونه‌گیری خوشه­ای چند مرحله­ ای به عنوان گروه نمونه انتخاب گردید و پرسنامه­های سلامت عمومی، عزت نفس و مهارت اجتماعی در اختیار آن ها قرار گرفت. نتایج به دست آمده از آزمون tمستقل، تفاوت معنی­داری بین خواهران دانش ­آموزان با کم ­توان­ذهنی در مهارت­ های اجتماعی نسبت به خواهران دانش‌آموزان عادی نشان داد، اما در سایر موارد تفاوت معنی­داری بین سایر گروه­ ها مشاهده نگردید.

 

صالحی، کوشکی و حق دوست (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان مقایسه سلامت عمومی، سبک‌های مقابله­ای و شادکامی مادران کودکان معلول جسمی حرکتی و سالم نشان دادند که تفاوت معنی­داری بین میزان سلامت عمومی و شادکامی دو گروه از مادران وجود دارد. و بین استفاده از سبک­های مقابله با بحران در دو گروه مادران تفاوت­های معنی­داری وجود دارد.

 

موللی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان تأثیر درمانگری شناختی-رفتاری بر سلامت عمومی و نشانه­ های افسردگی مادران کودکان کم­شنوا نشان دادند که درمانگری شناختی-رفتاری به طور معنی‌دار، سلامت عمومی مادران کودکان کم­شنوا را افزایش و نشانه­ های افسردگی را در آن ها کاهش داده است.

 

ولی­زاده و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی ۴۴ نفر از مادران کودکان کم ­توان­ذهنی را به صورت تصادفی انتخاب کردند. از این تعداد ۲۲ نفر به صورت تصادفی در گروه آزمایش و ۲۲ نفر به همان شیوه در گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش ۱۲ جلسه آموزش مهارت­ های مقابله را دریافت کردند؛ در حالی که گروه کنترل، هیچ مداخله­ای دریافت نکردند. نتایج به دست آمده نشان داد که آموزش مهارت­ های مقابله، سطح استرس ‌و ناامیدی مادران کودکان کم ­توان­ذهنی را به طور معنی­داری کاهش داده است.

 

شهرکی‌پور، کریم‌زاده و کرامتی (۱۳۸۸) در پژوهشی آزمایشی با عنوان بررسی اثر آموزش زندگی خانوادگی در کاهش تنیدگی والدینی مادران دارای کودکان اختلال یادگیری در خواندن و نوشتن ۶۰ نفر از مادران کودکان با اختلال یادگیری انتخاب کردند و در دو گروه آزمایشی و کنترل گمارش تصادفی شدند.کلیه مادران قبل و بعد از اجرای متغیر مستقل، ۳۴ سوال مربوط به تیدگی والد را در چهار زیرمقیاس افسردگی، احساس صلاحیت، انزوای اجتماعی و سلامت والدینی را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که با تغییر ادراک مادر از طریق محتوایی جهت آشنایی با اختلال یادگیری و ویژگی‌های آن می‌توان باعث کاهش تنیدگی، افسردگی، انزوای اجتماعی و بهبود احساس صلاحیت و سلامت روان مادران دارای کودک اختلال یادگیری شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...